پاتوق کده
وبلاگ علمی ٰفرهنگی ٰمذهبی ، اجتماعی ، آموزشی و.....
درباره وبلاگ


وبلاگ علمی ٰفرهنگی ٰمذهبی ، اجتماعی ، آموزشی و..... که با به روزترین متنوع ترین و ناب ترین مطالب و تصاویر در خدمت بازدید کنندگان محترم می باشد.
آخرین مطالب
نويسندگان
یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:لبخند, :: 22:48 :: نويسنده : سیدنورالله احمدی

گرچه لبخند زدن در ظاهر کار آسانی به نظر می‌‌رسد اما گاهی وقت‌ها هم تبدیل به کار سختی می‌‌شود. مانند زمانی که خشمگین یا ناراحت هستیم، خیلی خسته‌ایم، در مقابل کسی قرار گرفته‌ایم که او را مخالف یا دشمن خود می‌‌دانیم، زمانی که بیماریم یا درد و رنج جسمانی یا روانی داریم و همچنین زمانی که خیلی افسرده‌ایم. اما چند روز قبل بخشی از داستان زندگی آنتوان سنت اگزوپری یعنی نویسنده‌ی کتاب شازده کوچولو را می‌‌خواندم که به من نشان داد حتی می‌‌توانیم با لبخند زدن به دشمن، زندگی‌مان را تغییر بدهیم!


اگزوپری یک خلبان جنگی بود که با نازی‌ها می‌‌جنگید و سرانجام در یک سانحه هوایی کشته شد. در جریان جنگ یک‌بار نازی‌ها او را اسیر کردند و به زندان انداختند. اگزوپری که از روی رفتارهای خشونت‌آمیز نگهبان‌ها حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد می‌نویسد: «مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل بشدت نگران بودم. جیب‌هایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباس‌هایم را گشته بودند در رفته باشد، بالاخره یک سیگار پیدا کردم و با دست‌های لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم. از میان نرده‌ها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود. فریاد زدم «هی رفیق کبریت داری؟» به من نگاه کرد شانه‌هایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. نزدیک‌تر که آمد و کبریتش را روشن کرد بی‌اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و نمی‌‌دانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیک بودم و نمی‌‌توانستم لبخند نزنم.



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 22 صفحه بعد
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 492
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 588
بازدید ماه : 2338
بازدید کل : 160579
تعداد مطالب : 655
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1